عشق و گنجشک !!!
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت !!!
پرسیدند : چه می کنی ؟
گفت : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ....
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد ...
گفت : ... شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که عشقت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد !!!
نظرات شما عزیزان:
[ یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, ] [ 13:13 ] [ * پسر بد * ]
[